درباره على اصغر دادبه
سرود آرزو
- على اصغر دادبه اديب و ادبيات پژوه و محقق عرفان و فلسفه اسلامى متولد يزد ۱۳۲۵
- دكتراى زبان و ادبيات فارسى
- عضو برجسته دانشكده هاى تاريخ و ادبيات فارسى دانشگاههاى كشور
- رئيس هيأت علمى گروه فارسى دايره المعارف بزرگ اسلامى
- محقق و استاد زبان و ادبيات فارسى
- استاد دانشگاه علامه طباطبايى
- از اعضاى برجسته دايره المعارف تشيع
- از حافظ پژوهان برجسته كشور
برخى از آثار تأليفى وى عبارتند از: سرود آرزو، فخر رازى، مكتب رندى، فرهنگ اصطلاحات كلامى، ديوان ظهيرالدين فاريابى (تصحيح استاد فقيد اميرحسين يزدگردى) كليات فلسفه و ...
231228.jpg
ادبيات فارسى پويايى و حيات فعال خود را مديون محققانى است كه بى مزد و منت هر خدمتى را برآن روامى دارند و مواظب خيانت ها هستند. آنها با اعتقاد به اينكه «رجوع به ادبيات گذشته ايران كه پيشينه اى خيره كننده در تاريخ و فرهنگ ماست، مى تواند نسل هاى جديد را نه فقط در علم ادبيات، بلكه در علوم ديگر نيز كمك كند،به دنبال احيا و زنده نگه داشتن «ادبيات گذشته» ايران با نگاه به آينده آن هستند.»
در اين ميان على اصغر دادبه از پژوهشگران بنامى است كه دغدغه اى جز اوج گيرى دوباره زبان و ادبيات فارسى ندارد. به همين خاطر هم هست كه دائماً هشدار مى دهد كه «معلم امروز اگر قادر نيست - به هر دليلى - به تعهد فرهنگى خود عمل كند و تكليف خود را انجام ندهد، دچار گناه شده است. زيرا او پذيرفته است كه مفاهيم لازم را از ادبيات پرشكوه گذشته استخراج كند و به دانش آموز و دانشجوى خود منتقل نمايد.»
او ايراد اصلى در وادى علم، فرهنگ و ادبيات امروز را وجود متوليانى مى داند كه از انتقال فرهنگ و ادبيات گذشته مابه نسل هاى جديد و اساساً به روز كردن آن، عاجزو درمانده اند. چنانكه در اين باره مى گويد: «مكتب خانه هاى قديم، تجربه هاى خوبى بود، قديم الايام، معلم كم سواد و بى بضاعت هرگز به خودش اجازه نمى داد كه با دست خالى وارد مكتب خانه و كلاس شود.»
او عامل عقب ماندگى ما را وجود كسانى مى داند كه در عرصه علم و فرهنگ به رغم نابلدى، تمام نقص ها و نارسايى ها را به حساب بيهقى و حافظ و مولوى مى گذارند و مى گويد: «ما بايد در رفتار خودمان تجديدنظر كنيم، پشتوانه غنى فرهنگى و ادبى ايران بايد به حساب بيايد، اگر اين پشتوانه چند هزارساله درست به كار گرفته شود، مى توانيم آن چه را كه مى خواهيم از بدنه آن استخراج كنيم.»
على اصغر دادبه ايرانيان را تنها ملتى مى داند كه بعد از مسلمان شدن زبان پارسى را حفظ كردند و مى گويد: «اگرچه كسى مانند ابن سينا گاه تفنن مى كرد و به عربى مى نوشت، ولى ناصرخسرو هميشه به فارسى نوشت و اين جريان در عرفان ما هم بسيار آشكار است كه تمام آثار بزرگان عرفان ما به فارسى است.»
على اصغر دادبه متولد سال ۱۳۲۵ يزد است و حالا در آستانه ۶۰ سالگى قرار دارد و داراى دكتراى زبان و ادبيات فارسى است. هر چند كه هنگام برگزيده شدن به عنوان «چهره ماندگار» تخصص او را «ادبيات و عرفان و فلسفه اسلامى» دانسته اند كه كاملاً درست هم است چه او هم محقق متون فلسفى است و هم مصحح متون عرفانى و ادبى.
دادبه تجربه تدريس در دانشگاههاى مختلف كشور را دارد و بيشتر وقت تدريس اش را در دانشگاه علامه مى گذراند و البته در امر پژوهش نيز وقت و زمان بسيار صرف مى كند و شاخص بودن و برجستگى اش در امر پژوهش تا بدانجاست كه در حال حاضر مديريت گروه ادبيات فارسى «دايره المعارف بزرگ اسلامى» را برعهده دارد.
دادبه همچنين از «حافظ پژوهان» به نام عصر خود نيز هست و از معروفترين و مشهورترين كلاسهايش بايد به كلاسهاى «حافظ شناسى» او اشاره كنيم در مورد اين كلاسها دادبه مى گويد: «هر وقت حافظ را تدريس مى كنم، به دانشجويانى كه وقتشان اندك است، مى گويم يك كتاب را حتماً بخوانيد و آن كتاب«مكتب حافظ» نوشته «منوچهر مرتضوى» است. خود من هم درواقع بسيار از اين كتاب آموخته ام.»
او ادامه مى دهد: «بعد از اينكه ما با تحقيقات جديد آشنا شديم، نگاهمان به مسائل فرهنگى نيز تغيير كرد. شايد با يك نگاه بتوانيم بگوييم قديمى ها به دلايل خاصى نگاه ايستايى داشتند. در نتيجه در برخوردهايى كه با «حافظ» شده است، مى توان ردپاى يك پويايى امروزين را در آن ديد.»
على اصغر دادبه با اشاره به بعضى مختصات اين نگاه جديد اظهار مى دارد: «همين طرز نگاه جديد، بعضى از بزرگان معاصر را به طرح موضوعى كشاند. مجموعه اين طرز نگاه در كنار نگاه تاريخى و اجتماعى، به گونه اى نگاه موضوعى و سرانجام تلاش براى يافتن اصطلاحات كليدى «حافظ» منجر شد.
او مى افزايد: «عده اى هم كوشيدند اين دو جريان را تلفيق كنند، مثل مرحوم استاد «معين» در كتاب «حافظ شيرين سخن» كه نگاه موضوعى و تاريخى را به هم آميخت. سير جريان تلفيق ميان دو ديدگاه تاريخى و موضوعى از كتاب «مكتب حافظ» به اعلا درجه خود مى رسد. بيشترين توجه «مرتضوى» به مسائل كليدى و موضوعى است. اما نگاه تاريخى فداى نگاه موضوعى مى شود.»
دادبه دريكى از مقالاتش به تحليل بيت «پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت ‎/ آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد» مى پردازد و مى گويد: اين بيت از بيتهاى ماجرا برانگيز و غوغا برانگيز حافظ است. شارحان درطول زمان كوشيده اند تا به «تأويل» اين بيت و نه به «تفسير» آن بپردازند تا سخن به ظاهر كفرآميز حافظ محملى بيابد و با اصول نقل و موازين عقل سازگار گردد. ماجرا هم بازمى گردد به برخى از پرسشها كه همواره ذهن انسان جست  وجوگر را به خود مشغول داشته است؛ يعنى به مسأله «شرور» يا به تعبير حكما به مسأله «دخول شر در قضاى الهى»، مسأله اى كه صفحات بسيارى از كتب فلسفه را به خود اختصاص داده است. حكماى الهى هر يك با بيانى (كه در بنياد يكسان است) به طرح اين موضوع اعتراض آميز پرداخته اند و در پاسخگويى بدان تلاشهاى نظرى ورزيده اند.»
على اصغر دادبه در اين مقاله تلاش مى كند تا با بيانى كوتاه به طرح پرسش اعتراض آميز در باب شرور و نيز به طرح مختصر پاسخى كه حكما از ديدگاه عقلى بدان داده اند بپردازد و سپس ضمن نقادى موضوع، قصه خطاى قلم صنع از ديدگاه پير حافظ و در واقع از ديدگاه خود او به عنوان يك شاعر هنرمند،مى نمايد.
او در بخش اول مقاله به طرح اعتراض و طرح پاسخ آن مى پردازد و مى نويسد:«اگر به راستى نيست در دايره يك نقطه خلاف از كم وبيش»، اگر «هر چيز كه هست آن چنان مى بايد» و اگر «هرچيز كه آن چنان نمى بايد نيست» يعنى كه اگر (به قول غزالى)« در عالم امكان بهتر از آن چه هست ممكن نيست » يا همان «ليس فى الامكان ابدع مماكان» اگر به گفته لايپس «جهان بهترين جهان ممكن است » و اگر از مبدأ هستى (كه مى گويند خير مطلق است ) جز خير و نيكى پديدار نگشته است ، پس اين همه بدى و شر، اين همه تبعيض و تفاوت اين همه كاستى و كژى در عالم هستى چيست؟ آيا اين خير است كه «فلك به مردم نادان دهد زمام مراد »؟ و اين نيك است كه فلك «در قصد دل دانا»ست؟ اگر «بر قلم صنع خطايى نرفته است» چرا آزادگان نه به آسانى (كه غالباً به دشوارى هم ) به كام دل نمى رسند؟ و بسيارى «چرا»هاى ديگر جمله حكايت گر اعتراض انسان به تبعيضها و تفاوتها و به طور كلى حكايتگر اعتراض انسان است نسبت بدان چه در چشم او زشت و بد و شر مى نمايد.»
231234.jpg
دادبه سپس به پاسخ اين پرسش مى پردازد و مى نويسد: «آرى به راستى « نيست در دايره يك نقطه خلاف از كم و بيش»وبه راستى« هرچيز كه هست آن چنان مى بايد» و اين از آن روست كه «جهان چون خط و خال و چشم و ابروست ‎/ كه هرچيزى به جاى خويش نيكوست » فلاسفه الهى به تفصيل دراين باب بحث مى كنند و به اعتراض پاسخ مى دهند، آنان ضمن بحث مبسوط دراين زمينه كه شرور جنبه «علمى » و «نسبى» دارند، مسأله را «كل نگرى» و «كلى نگرى » طرح و حل مى كنند ، بدين معنا كه در نظر حكماى الهى جهان به يك دستگاه يا يك كارخانه مى ماند كه دقيق و منظم و با حداكثر توليد مطلوب كار مى كند، حال اگر عوارض و ضايعاتى هم دراين كارخانه هست، لازمه وجودى چنين كارخانه اى است، بايد «كل» كارخانه را در نظر گرفت و داورى كرد، نبايد عوارض «جزيى » آن را (كه ازمقوله شر قليل است) مبناى داورى قرار داد ، يعنى كه مصالح كل هستى مطرح است، نه مصالح يك تن يا چند تن. در «دايره هستى » و در «كل عالم » هر چيز در جاى خويش است و هيچ چيز خطا و بد نيست، نظام كل هستى ، بهترين نظام است ، به اصطلاح اهل حكمت «نظام احسن» است و به قول حكيم سبزوارى «نفى النظام الكل كل منتظم.»
بخش دوم مقاله على اصغر دادبه به نقادى اين موضوع اختصاص دارد. او در اين بخش از مقاله مى نويسد: «تأمل در «اعتراض و پاسخ اعتراض » روشن مى سازد كه اعتراض از ديدگاهى و پاسخ آن از ديدگاهى ديگر، متفاوت با ديدگاه نخستين طرح شده است. ديدگاه آنكه زبان به اعتراض مى گشايد و مى گويد: «اين همه فرق ميان خط يك كاتب چيست؟!» با ديدگاه آنكه در پاسخ اعتراض مى گويد«نيست در دايره يك نقطه خلاف از كم و بيش» سخت متفاوت است. آنكه بدبينانه زبان به اعتراض مى گشايد، نظر به موارد «جزيى» معطوف مى دارد و برموارد مشخص و معين (= جزيى) انگشت مى نهد، يعنى كه در آن كارخانه هستى تبعيض ها و اختلاف هاى جزيى و ظاهرى را در برابر آنكه خوش بينانه پاسخ مى دهد كه «جاى هيچ اعتراض نيست» نظر از موارد جزيى برگرفته است و با اعتقاد بدين معنا سخن مى گويد كه « در دايره هستى هرچيز در جاى خويش است و هيچ خلافى و خطايى هم در كار نيست»، و چنين است كه در كار برخورد با «شرور» و به تعبير حافظ در برخورد با مسأله «خطاى قلم صنع» دو ديدگاه مى توان داشت و از ديدگاه مى توان به «معما = موضوع» نگريست: از ديدگاه كلى ، از ديدگاه جزيى (يا به تعبيرى «كل نگرى» و «جزءنگرى»).
او در ادامه مى نويسد: «معماى« خطاى قلم صنع» را در بيت حافظ بايد با تأمل كردن در دو ديدگاه را از يكديگر جدا كرد و آن گاه هريك را در جاى خود و در حوزه خود به كارگرفت تا معما حل شود.»
على اصغر دادبه در فراز ديگرى از اين نوشته با ميان تيترى تحت عنوان «حل معما با منطق شعر» مى نويسد: «بيت« پير ما گفت...» بيتى پيچيده و ديرياب نيست، بيتى نيست كه حضور واژه، تعبير يا تركيبى دشوار و ديرياب در آن، آن را دشوار ساخته و معناى آن را دور از دسترس قرار داده باشد. آنچه موجب شده است تا بيت در شمار ابيات دشوار حافظ قرار گيرد، همانا محتواى به ظاهر كفرآميز است ، همين امر است كه از بيت معمايى ساخته و موجب ظهور تأويلهايى در طول زمان شده است. اما آيا در گشايش معماى اين بيت به راستى به تأويل نياز هست؟»
به نظر على اصغر دادبه مشكل اين بيت را بى آنكه نيازى به تأويل باشد، با به كارگيرى اصول منطق شعر مى توان حل كرد. او مى نويسد: نظريه استاد مرحوم مرتضى مطهرى و مرحوم استاد دكتر عباس زرياب خويى، خلاصه تمام تأويل ها چنين است: « ۱- پير حقيقتى را بيان مى دارد مبنى براينكه بر قلم صنع خطايى نرفته است، نظام كل جهان ، نظام احسن است و اين ظاهر بنيان جزيى نگرند كه نسبت خطا به قلم صنع مى دهند.
۲ - پير، خطاى مردمان كوته بين جزيى نگر را مى پوشاند، نه خطايى را كه در واقع و نفس الامر هست و برقلم صنع رفته است كه چنين خطايى در كار نيست.»
خواندن همين مقاله كوتاه - گرچه امكان آن در اين مجال فراهم نيامد و از اين بابت بايد پيشاپيش از على اصغر دادبه عذرخواهى كرد - نشاندهنده ژرف انديشى و عمق نگاه على اصغر دادبه به ادبيات ماست. دراين راه مى توان با خواندن كتابهاى او نظير «سرود آرزو»، «فخر رازى» و «مكتب رندى » پى به گستردگى و پهناورى دانشش برد كه متواضعانه آن را در اختيار نسل هاى بعدى قرار داده است. زبان فارسى اگر همچنان پوياست و گيرا به مدد بزرگوارانى چون على اصغر دادبه است كه قدردانى و قدرشناسى شان امرى واجب است.

هديه اي نا قابل پيشكش دوست (يزدفردا از ايران)
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا